چگونه آنچه را که خیلی سریع آموخته‌ایم، فراموش نکنیم؟

چگونه آنچه را که خیلی سریع آموخته‌ایم، فراموش نکنیم؟

چه فایده‌ای دارد که این همه کتاب و پست‌های فضای مجازی را بخوانید، اگر قرار است فقط چند ساعت بعد آنها را فراموش کنید؟

اکثر ما این تجربه را داشته‌ایم که بعد از مطالعه‌ی تعداد زیادی پست در فضای مجازی و یا مقاله در سایت‌های علمی، فقط دو یا سه مورد از ایده‌ها و مطالب زیادی را که خوانده‌ایم به یاد می‌آوریم.

حافظه متزلزل است. ممکن است برای همه‌ی ما پیش آمده باشد که بعد از خواندن یک کتاب، به سختی بتوانم ایده‌ی اصلی کتاب را برای دیگران شرح دهیم. بسیاری از دانشجویان در دانشگاه نیز چنین مشکلی دارند.

آنها یک ترم کامل را با خواندن موضوعات مختلف و گذراندن ساعت‌ها کلاس برای یادگیری مطالب سپری می کنند، تا چند ساعت پس از پایان امتحانات، تمام مطالب را فراموش کنند.

هرمان ابینگهاوس، روانشناس آلمانی، برای اولین بار منحنی فراموشی را رسم کرد. مفهومی که کاهش نگهداری حافظه در طول زمان را نشان می‌دهد.

منحنی فراموشی در روز اول بیشترین شیب را دارد، بنابراین اگر آنچه را که اخیراً آموخته‌اید مرور نکنید، به احتمال زیاد بیشتر مطالب را فراموش خواهید کرد و بخش‌هایی که به یاد می‌آورید نیز در روزهای بعد از یاد خواهید برد و در نهایت شما را تنها با انبوهی از اطلاعات خام مواجه خواهد کرد.


چرا ما بیشتر کتاب‌هایی را که می خوانیم فراموش می‌کنیم؟
چگونه افزایش استفاده مکرر از اینترنت بر روی حافظه ما تأثیر گذاشته است؟


شاید به نظر بیاید که حافظه همیشه اینگونه بوده است. اما جارد هوروات، یکی از محققان دانشگاه ملبورن، می‌گوید که نحوه‌ی تحلیل اطلاعات و سرگرمی در افراد، نوع جدیدی از حافظه را تعریف کرده است که به این معنا نیست که لزوما صحنه‌ای خاص از فیلمی که ماه‌ها قبل دیده‌اید را به یاد بیاورید.


در عصر اینترنت، حافظه به معنای توانایی فراخوانی خودکار اطلاعات در ذهن، ضرورت کمتری دارد. این نوع حافظه هنوز هم برای به خاطر سپردن لیست کارهایتان خوب است، اما هوروات می‌گوید، آنچه حافظه‌ی شناسایی نامیده می‌شود مهم‌تر است. او می‌گوید: "تا زمانی که بدانید این اطلاعات کجاست و چگونه به آنها دسترسی پیدا کنید، واقعاً نیازی به یادآوری آنها نخواهید داشت."


ما با اینترنت به عنوان یک هارددیسک شامل حافظه‌ی خود رفتار می‌کنیم. می‌دانیم که هر زمان به اطلاعاتی نیاز داشته باشیم، می‌توانیم لپ تاپ خود را باز کرده و بلافاصله آن را جستجو کنیم.


یادگیری در لحظه محبوبیت روزافزونی پیدا کرده است زیرا جستجوی سریع اطلاعاتی که به آنها نیاز دارید به جای ذخیره‌ی اطلاعاتی که ممکن است در آینده مفید باشند، بسیار کارآمدتر است. دانش عمیق دیگر ارزشی ندارد، اطلاعات کم عمق، سریع و کاربردی در انجام کار موثرتر هستند.


از آنجا که می‌دانیم یک حافظه‌ی بیرونی داریم، برای به خاطر سپردن و درک کامل مفاهیم و مطالبی که یاد می‌گیریم، کمتر تلاش می‌کنیم.


ما همچنین با ظهور رسانه‌هایی که به راحتی قابل استفاده هستند، مستعد تماشای بیش از حد هستیم. آیا تا به حال آخر هفته در خانه مانده اید و یک فصل کامل از سریال مورد علاقه‌ی خود را تماشا کرده‌اید؟ آیا می‌توانید خط داستانی هر قسمت را به خاطر بیاورید؟ آیا می توانید کشمکش‌های هر فصل را به خاطر بیاورید؟


تماشای بیش از حد، شما را به تحلیل بدون فکر محتوا ترغیب می‌کند. ما تشویق می‌شویم تا جایی که می‌توانیم غذا بخوریم، حتی اگر به کمربندمان فشار بیاید.

این درست است که مردم اغلب بیشتر از آنچه می‌توانند در ذهنشان نگه دارند، وارد مغز خود می‌کنند. سال گذشته، هوروات و همکارانش در دانشگاه ملبورن دریافتند کسانی که به تماشای برنامه‌های تلویزیونی می‌پردازند، محتوای آنها را خیلی سریع‌تر از افرادی که یک قسمت در هفته را تماشا می‌کنند، فراموش می‌کنند. درست پس از اتمام نمایش، تماشاگران پر و پا قرص که چند قسمت در یک روز تماشا کردند، بالاترین امتیاز را در یک تست در مورد آن کسب کردند، اما پس از 140 روز، آنها امتیاز کمتری نسبت به تماشاگران هفتگی داشتند. آنها همچنین گزارش کردند که نسبت به افرادی که هر روز یا هر هفته نمایش را تماشا می‌کنند، لذت کمتری برده‌اند.


مردم همچنین با خواندن بیش از حد روبرو هستند. در سال 2009 ، یک آمریکایی به طور متوسط ​​روزانه با 100000 کلمه روبرو می‌شد، حتی اگر همه آنها را "نخواند". در مقاله‌ی "اختلال پرخوانی"، مقاله‌ای برای The Morning News ، نیکیتا باکشانی معنای این آمار را تجزیه و تحلیل می‌کند. وی می‌نویسد: "خواندن کلمه‌ای ظریف است، اما متداول‌ترین نوع مطالعه احتمالاً خواندن بصورت مصرفی است، طوری که ما بخصوص در اینترنت می‌خوانیم، فقط برای به دست آوردن اطلاعات. اطلاعاتی که هیچ شانسی برای تبدیل شدن به دانش ندارند."


یا همانطور که هوروات می‌گوید: "این در واقع یادگیری چیزی نیست. یک تجربه لحظه‌ای است که احساس می‌کنید چیزی یاد گرفته‌اید."
ما در واقع برای یادگیری نمی‌خوانیم، فقط احساس می‌کنیم با خواندن و شناخت کلمات روی صفحه چیزی را یاد می‌گیریم. این اطلاعات هنوز دانش خاصی ندارند، اما ما فریب می‌خوریم و باور می‌کنیم این اطلاعات به مغز ما منتقل شده‌اند و برای همیشه در آنجا می‌مانند.


یادگیری با فاصله و طرح سوال

بنابراین چگونه واقعاً چیزهایی را که یاد گرفته‌ایم حفظ کنیم؟ باید به خودتان وقت بدهید تا چیزهایی را که یاد گرفته‌اید هضم کنید.

اگر می‌خواهید چیزهایی را که تماشا می‌کنید و می‌خوانید به خاطر بسپارید، از آنها فاصله بگیرید. من در مدرسه وقتی معلم درس زبان انگلیسی می‌خواست هفته‌ای فقط سه فصل را بخوانیم، عصبانی می‌شدم، اما دلیل خوبی برای این کار وجود داشت. هوروات می‌گوید، اطلاعات هرچه بیشتر آنها را به یاد بیاورید، ماندگارتر می‌شوند. اگر کتابی را مثلا در هواپیما به صورت یکجا خواندید، بدانید که فقط آن داستان را تمام مدت در حافظه کاری خود نگه داشته‌اید و شما هرگز دوباره به آن طلاعات دسترسی پیدا نمی‌کنید."


مرتباً اطلاعاتی را که مایلید به خاطر داشته باشید مرور کنید. من اغلب وقتی چیز جالبی یاد می‌گیرم و در مورد آن می‌نویسم، راحت تر می‌توانم اطلاعات را به یاد بیاورم تا اینکه بخواهم چیزی را که یک بار در یک کتاب یا مقاله در جایی یاد گرفته‌ام به یاد بیاورم.

سانا می‌گوید که اغلب وقتی مطالعه می‌کنیم، "احساس تسلط" کاذب در ما وجود دارد. اطلاعات در جریان است، ما آن را درک می‌کنیم، به نظر می‌رسد که به آرامی در حال ذخیره شدن در مغز ما است. "اما در واقع اینطور نیست، مگر اینکه تلاش و تمرکز کنیم و استراتژی‌های خاصی را به کار ببریم که به ما کمک می‌کند به خاطر بسپاریم."

 

"شما ممکن است در حال دیدن و شنیدن باشید، اما متوجه نشوید و گوش ندهید که فکر می‌کنم بیشتر اوقات این کاری است که ما انجام می‌دهیم."

 

اگر برای یک آزمون می‌خوانید یا می‌خواهید فرمول یا مفهومی پیچیده را بیاموزید، به همان اطلاعات برگردید. هر بار که مجدداً از موضوعی که سعی در یادگیری آن دارید، بازدید می‌کنید، بیشتر ایده را در حافظه طولانی مدت خود تقویت می‌کنید.

چند ساعت به خود فرصت دهید و سعی کنید خودتان آن را به یاد بیاورید بدون اینکه به مطالبی که مطالعه کرده بودید نگاه کنید. اگر احساس می‌کنید گیر کرده‌اید، فرمول یا مفهوم را دوباره بخوانید و سعی کنید چند ساعت بعد دوباره آن را بخاطر بیاورید.

هرچه بیشتر این تمرین را انجام دهید، احتمال اینکه بتوانید آن را حفظ کرده و در آینده بخاطر بیاورید بیشتر است.


اسکات اچ یانگ وبلاگ نویسی است که خود را برای یافتن پاسخ این سوال به چالش کشیده است: "بهترین راه برای یادگیری چیست؟" وی معتقد است که یادگیری کلید یک زندگی خوب است و با ارائه یک راه حل موثر به این مسئله پرداخته است که افراد، آنچه را می‌خوانند فراموش کنند.

اگر کتاب‌های خوبی مطالعه کنید، هرگز مجبور نخواهید شد که مرتبا یادآوری کنید زیرا نویسندگان خوب می‌دانند که یادآوری دشوار است و بنابراین آنها اغلب نکاتی را که قبلاً گفته شده تکرار می‌کنند تا گیج نشوید.

پس از مطالعه کتاب، می‌خواهید این دانش در قالبی قابل یادآوری در دسترس باشد. شما می‌خواهید، در گفتگو با یک همکار، سوال در امتحان، یا طی تصمیمی که باید بگیرید، بتوانید اطلاعاتی را که قبلاً فقط برای شناسایی آن تمرین کرده‌اید، فراخوانی کنید.

با توجه به این الگو، جای تعجب نیست که بسیاری از مردم در به یاد آوردن کتابهایی که خوانده‌اند، موفق نیستند.

غیر منطقی است که انتظار داشته باشیم خوانندگان تک تک کلمات و ایده‌هایی که این کتاب در بر دارد، را به یاد بیاورند. خاطرات ما معیوب است. اما بسیاری از ما وقتی به محض بستن کتاب در می‌یابیم که بسیاری از قسمت‌ها و ایده‌ها را فراموش کرده‌ایم، ناامید می‌شویم.

 

اسکات یانگ راه حل ارائه می‌دهد: روش کتاب سوال

هر وقت مطلبی را می‌خوانید که می‌خواهید به خاطر بسپارید، یادداشت کنید. مطالبی که می‌خواهید به ذهن بسپارید را یادداشت نکنید. درعوض، سوالاتی را برای خود مطرح کنید کنید.

اگر می‌خواهید این کار را با این متن انجام دهید، می‌توانید این سوال را بنویسید: "س: دو فرایند مختلف حافظه کدامند؟" و پاسخ این خواهد بود: "ج: یادآوری و شناسایی".

سپس، هنگامی که کتاب می‌خوانید، سوالاتی را که از فصول قبلی ایجاد کرده‌اید از خود بپرسید. انجام این کار قابلیت یادرآوری حافظه‌ی شما را تقویت می‌کند، بنابراین دسترسی به اطلاعات در صورت نیاز بسیار آسان‌تر خواهد بود.

به جای یادداشت برداری یا بازنویسی کلمات نویسنده با زبان خود، از خود سوالاتی بپرسید که به شما در تمرین یادآوری اطلاعات کمک کند.
در پایان هر فصل می‌توانید سوالی از خود بپرسید که خلاصه ایده اصلی یا مفاهیم مهمی باشد که می‌خواهید به خاطر بسپارید.

وی همچنین نکات مفیدی را برای کاربردی‌تر کردن هر چه بیشتر این تمرین اضافه می‌کند.
او می‌داند که برخی از افراد سعی می‌کنند بیش از حد خود را محک بزنند و سعی می‌کنند خود را بر روی هر دانش کوچک در کتاب بسنجند. این کار باعث می‌شود خواندن یک کار طاقت فرسا باشد و در نهایت خواننده را از ادامه استفاده از این روش منصرف کند.

  1. زیاده روی نکنید. تلاش برای یادآوری هر واقعیت احتمالی از یک کتاب، روند خواندن را چنان خسته‌کننده می‌کند که ممکن است عشق شما به مطالعه را از بین ببرد. یک سوال در هر فصل برای بیشتر کتاب‌ها کافی است و حتی زیاد هم هست. برای کتاب‌های مشهور، دوازده سوال برای دریافتن نکات مهم و ایده‌ی اصلی کافی است.
  2. شماره صفحاتی را که به پاسخ اشاره می‌کنند یادداشت کنید. اگر نکته‌ای را فراموش کردید، می‌توانید بررسی کنید. دانستن اینکه پاسخ یک نکته مهم در صفحه 36 است بعداً بسیار به شما کمک می‌کند.
  3. این فناوری را ساده کنید. برای کتاب‌های کاغذی، من یک تکه کاغذ را توصیه می‌کنم، زیرا شما احتمالاً می‌توانید تمام سوالات موجود را پشت و روی آن بنویسید. به علاوه این کاغذ به عنوان نشانک نیز کار می‌کند، بنابراین بعداً مجبور نیستید به دنبال یادداشت های خود بگردید. اگر از Kindle استفاده می‌کنید، سوالات خود را به عنوان حاشیه نویسی در کتاب مطرح کنید. سپس می‌توانید حاشیه نویسی را بعداً برای امتحان کردن خود، مشاهده کنید.

تمرین یادگیری با فاصله و یادآوری فعالانه اطلاعاتی که به تازگی آموخته‌اید می‌تواند به شما کمک کند دیگر چیزهایی را که یاد گرفتید فراموش نکنید.

به عنوان یک تمرین، چرا چند ساعت پس از اتمام این مقاله با پرسیدن چند سوال از خود شروع نمی‌کنید، مانند:
چگونه از آنچه آموخته‌ام، بیشتر به خاطر بیاورم؟
تماشای بیش از حد چگونه بر توانایی یادآوری من تأثیر می‌گذارد؟
اینترنت چگونه بر نحوه یادگیری و حفظ اطلاعات ما تأثیر گذاشته است؟

# مطالعه # شبکه‌های اجتماعی
نظری موجود نیست.

دیگر پست‌ها

  • چرا باید مرتباً کتاب بخوانیم؟

    چرا باید مرتباً کتاب بخوانیم؟

  • چگونه آنچه را که خیلی سریع آموخته‌ایم، فراموش نکنیم؟

    چگونه آنچه را که خیلی سریع آموخته‌ایم، فراموش نکنیم؟

  • کدام روش بهتر است؟ فروش اجتماعی و یا بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی

    کدام روش بهتر است؟ فروش اجتماعی و یا بازاریابی در شبکه‌های اجتماعی